رهنمون سلامت

مشاوره و راهنمایی در خصوص اختلالات افسردگی، اضطراب و وسواس، مشکلات تربیتی، روانی و رفتاری کودکان و نوجوان، مشاوره پیش از ازدواج، روابط زوجین، روابط درون خانواده ، و مسائل جنسی

رهنمون سلامت

مشاوره و راهنمایی در خصوص اختلالات افسردگی، اضطراب و وسواس، مشکلات تربیتی، روانی و رفتاری کودکان و نوجوان، مشاوره پیش از ازدواج، روابط زوجین، روابط درون خانواده ، و مسائل جنسی

پرسش و پاسخ های عمومی

 

پرسش: چند ساله با شوهرم ازدواج کردم و یه فرزند 4 - 5 ساله دارم. با این که با علاقه زندیگیمونو شروع کردیم اما الان هر دو مونو احساس میکنیم از هم خسته شدیم. دیگه اون شور و شوق اولیه تو ما نیست. علاقه ای به هم نداریم. گاهی به هم پیشنهاد طلاق میدیم. شما بگید چیکار کنیم تا زندگیمون روح بگیره و دوباره به هم دیگه و زندگیمون علاقمند بشیم؟ 

 پاسخ: دوست گرامی آن چه که باعث می شود زوجین با عشق و علاقه در کنار هم زندگی عاشقانه ای را شروع کرده و به آن ادامه دهند، باوری است که آنها در خصوص ارضا شدن نیازهای عاطفی، روانی، اجتماعی، جنسی و غیره خودشان در این رابطه دارند. به بیان دیگر فقط زمانی که همسران احساس کنند که از طریق این رابطه، نیازهای آنها برآورده شده و در عین حال خودشان هم از بسندگی (کفایت) لازم در رفع نیازهای طرف مقابلشان برخوردارند، نسبت به طرف مقابل و نیز تداوم و تعمیق ارتباط مابین خود و همسرشان، احساس تعهد و شور و عشق می کنند. هر چه در این رابطه نیازهای طرفین نادیده گرفته شود و فرد احساس ناکامی پیدا کند، از رابطه با همسر خود دلسرد شده و شور و اشتیاق، در تداوم این رابطه را از دست خواهد داد. 

بنابراین هر چه همسران درک و شناخت بیشتری از نیازها و خواستهای منطقی یکدیگر داشته باشند و بتوانند در حد توانایی خواسته های یکدیگر را برطرف نمایند، مهر و محبت هم در دامان زندگی آنها بیشتر شده و نسبت به هم احساس تعلق بیشتری میکنند. مطمئن هستم اگر شما هم کمی به گذشته روابط گرم خود نگاه کنید، تأیید خواهید کرد که آن چه که باعث سردی روابط فعلی شما شده، همین غفلتهای دو جانبه شما (هر دو طرف رابطه) نسبت به نیازهای یکدیگر است.

جهت دریافت راهنمایی بیشتر و نیز آشنایی با تکنیکهای بازگشت محبت در زندگی زناشویی، می توانید از طریق بخش مشاوره زناشویی همین سایت اقدام فرمایید.  

 

پرسش:  با سلام. برادری دارم که از بیماری افسردگی رنج میبره، تازگی ها متوجه شدم که دچار وسواس هم شده. وسواس اون در حدی که گاه به دلیل این که فکر میکنه لباساش میکروب دارند، تمام اونارو در میاره. حدود 10- 20 روز پیش، بردمش  دکتر اما هنوز نتیجه دلخواهمونو نگرفتیم. میشه راهنمایی کنید که چکار باید بکنیم؟ میشه آدرس مطبتونو بدید که خدمت برسیم؟ بهم گفتند ببرش تهران. تو رو خدا کمکمون کنید. ممنون.

پاسخ: دوست عزیز. در اکثر مواقع اختلال افسردگی و  وسواس بصورت توأم با هم بروز پیدا میکند و این امری طبیعی است. اگر به پزشک متخصص مراجعه کردید و دارو تجویز شده، بهتره برای شروع اثر اونها 3 - 4 هفته صبر کنید. چرا که مکانیسم اثر برخی از داروها نسبت به بقیه کندتر و در عین حال بادوام تر است. بنابراین در حال حاضر نمیتونم توصیه به مراجعه به پزشک دیگر کنم. در ضمن بعد از کنترل علایم احتمالا برادرتان نیاز به رواندرمانی توسط روانشناس هم خواهند داشت.   

 

پرسش: نامزدم خیلی بدقول و بی خیاله. به نظرتون باهاش ازدواج بکنم یا خیر؟

پاسخ: دوست گرامی، یکی از خصوصیات مردان که بایستی در دوران نامزدی بسیار مورد توجه و آزمون قرار گیرد، همین مسأله خوش قولی و تعهد پذیری است. به بیان بهتر بدقولی و بی خیال بودن مرد از جمله صفات ناپسندی است که به سادگی نمیتوان از آن چشم پوشی کرد. بنابراین توصیه میکنم در جواب مثبت دادن به ایشان تأمل بیشتری به خرج دهید.  

 

پرسش: آقای دکتر جوانی 23 ساله و لیسانس مکانیک هستم. سربازی هم معاف شدم. نمیدونم چرا همش دوست دارم کنج خونه بشینم و کاری انجام نمیدم. نمیدونم از زندگی چی میخوام. نا امیدم. لطفا کمکم کنید.

پاسخ: دوست خوبم آنچه که یک فرد را به حرکت و جنب و جوش وامیدارد، داشتن هدفی مشخص و با ارزش در زندگیست. به نظر میرسد شما با این که درس خود را باتمام رسانده اید اما هنوز در انتخاب مقصدی مشخص برای خود مستاصل مانده اید. این در حالی است که شما به دلیل معاف شدن از سربازی دو سال نیز از بقیه هم سن های خودتون پیشی گرفته اید. البته برای این که بتونید برای آینده خود هدفی مفید و جذاب برگزینید لازم است ابتدا نسبت به خودتون (استعدادها، تواناییها، علایق، رغبتها و همچنین محدودیتها) شناخت کافی پیدا کنید. وقتی به اندازه کافی نسبت به ویژگیهای خودتون شناخت پیدا کردید اون موقع بهتر متوجه میشید که دنبال چی هستید و در نتیجه راحت تر میتونید برای خودتون هدف انتخاب کنید. انتخاب هدف به شما انگیزه داده و برخورداری از انگیزه نیز باعث حرکت و تلاش در شما میشود. در این میان مراجعه به روانشناسان یا کلینیکهای مشاوره و انجام تستهای استاندارد نیز بسیار مفید است. در عین حال دریافت نظر مشورتی از بقیه نیز سودمند خواهد بود اما فراموش نکنید که کسی حق انتخاب هدف برای شما ندارد چرا که هیچ کس مثل شما با امکانات، تواناییها و محدودیتهای شما آشنا نیست.  

 

پرسش: سلام من حدود ۳ ماه است که ازدواج کردم،همسرم دلیل انجام هر کاری را تنها دوست داشتن انجام آن می داند و هر کاری انجام می دهد حتی کارهای غیر منطقی می گوید دوست دارم انجام دهم، چون دوست دارم انجام دادم  البته ایشان خیلی احساساتی هستند . چگونه می توانم این مسئله را حل کنم بد جوری این حالت مرا آشفته کرده

پاسخ: دوست عزیز قبل از ارائه هر پاسخی ابتدا بایستی به این سؤالات پاسخ دهید:   

۱) آیا همسر شما فقط در مقابل شما اینگونه عمل میکند یا اینکه در مقابل همه افراد چنین رفتاری دارند؟ 

۲) اگر فقط در مقابل شما اینگونه عمل می‌کنند، آیا این شیوه را از همان ابتدای آشنایی داشته‌اند یا اینکه بعد از مدتی و یا به دنبال اتفاقی خاص این شیوه از رفتار را برگزیده‌اند؟ 

۳) تعداد فرزندان خانواده همسرتان، ترتیب تولد و نوع روابط والدینشان با هم چگونه است؟ 

۴) در خانواده ایشان جایگاه مادر و پدر در کجا قرار دارد؟  

۵) راجع به سن، تحصیلات و شغل خود و همسرتان توضیح دهید. 

۶) خانواده شما، همسرتان را از لحاظ رفتارهای اجتماعی چگونه ارزیابی می‌کنند؟   

 

پرسش: با سلام و درود فراوان. دختری ۳۲ ساله هستم  مدت دو ماه است که با پسر ۳۵ ساله ای  عقد کرده ام. در این مدت دو ماه اختلالاتی رو در رفتار همسرم مشاهده کردم که نمی دونم می تونه جدی باشه یا نه؟

الف- شک و بدگمانی مفرط  به من...چک کردن موبایل و ایمیل و صفحه فیس بوکم (طوری که اصرار می کنه پسوردم رو داشته باشه). همیشه فکر می کنه که دارم بهش دروغ می گم یا چیزی رو ازش پنهان می کنم. اگر هزار شاهد هم برایش بیارم که دارم راست می گم همچنان تصور می کنه که باهاش روراست نیستم . حتی شده که به صورت پنهانی با موبایل صحبت های من و همکارم رو ضبط کرده و بار دیگه هم صدا من و خانواده ام رو ضبط کرده .... همش اعتقاد داره که من دوسش ندارم و کس دیگری رو دوست دارم و برای همین تمام زندگی من رو داره می گرده که اون شخص رو پیدا کنه ... این رفتارش من رو عصبی می کنه ازش می پرسم برای چی این فکر رو می کنی میگه چون باهاش گرم نیستم و یا اینکه چون با مذکرها دست می دهم در صورتی که خودش با همه دست می دهد ولی معتقد است که من نباید این کار رو بکنم.

در مورد گرم بودنم هم قبل از عقد بهش گفتم که کلا آدم دیرجوشی هستم ولی به محض اینکه به طرفم اطمینان قلبی پیدا کنم بسیار خونگرم می شوم و حتی کاملا این حرف رو بهش زدم که همسرم باید آدم صبوری باشه و من رو درک کنه

ب- خیلی رو کار و درآمد من حساب کرده ... طوری که به بهانه های مختلف در همین دو ماه از من پول می گیره (مبلغی بابت رزرو تالار برای شب عروسی پرداخت کردم و مبلغی هم وام گرفتیم که با سیاستی که بلد هست کاری کرده که پرداختن قسط وام به عهده من باشه ... در مورد اجاره خانه هم به من گفته که باید از درآمدم برای پرداخت اجاره خونه استفاده کنم و وقتی من مخالفت کردم 1 هفته با من قهر کرده

ج- همسرم از خانواده طلاق است و تقریبا پانزده سال است که با مادرش به تنهایی زندگی می کنند ... بعد از عقد متوجه شدم که بیش از حد به مادرش وابسته است و مادرش به صورتی افراطی ناز و نوازشش می کند... چند باری هم همسرم به صورت علنی به من گفته که اصلا ناز کش نیست و این رو از گوشم به در کنم که زمانی ناز من را بکشد ... من با دیدن روابط او ومادرش فهمیدم که راست می گوید چون همیشه مادرش نازش رو کشیده و درحقیقت انتظار دارد من هم برایش مادری کنم نه همسری

د- فوق العاده در رفتارش زرنگی می بینم ... احساس می کنم همان تاکتیک ها و روش ها و زرنگی هایی که در بازار و محیط کارش به کار می گیرد روی من هم پیاده می کند ... چون با خودش فکر میکنه آنجا جواب داده و موفق شده پس روی من هم جواب می دهد

خیلی نسبت به من احساس مالکیت می کنه و دوست داره که کاملا زیر سلطه اش باشم همش من رو چک می کنه که کجا هستم یا دارم چیکار می کنم

ح- خیلی دوست داره که من رو تغییر بده ...و در مورد همه چیز که به من مربوط میشه خودش تصمیم بگیره ... اینکه خودش تعیین کنه که کجا کار کنم ... یا با کیا رفت و آمد کنم ... چه جوری لباس بپوشم ...

و اینکه خیلی دوست داره که من رو به زیر بکشه ... چون من هم از نظر مالی و هم تحصیلاتی (تمام تحصیلاتم رو در دانشگاه دولتی انجام دادم و الان استاد دانشگاه هستم)و هم از نظر ظاهری ازش برتری دارم به همین خاطر علاقه اش رو می بینم که سعی داره من رو پائین بیاره تا با من هم سطح بشه ... نمی دونم شاید فکر می کنه اگر این کار رو نکنه شاید در زندگی نتونه از پس من بربیاد

همه این مسائل و چیزهای دیگر رو متاسفانه بعد از عقد متوجه شدم

البته اصلا معتقد نیستم که خودم بی عیبم ... چیزهایی که در من وجود داره و ممکنه که ایجاد مشکل کنه اینه که کلا آدم دیرجوشی هستم و اینکه بسیار حساسم به خاطر نوع رشته ای که تحصیل کردم تمایل دارم درک بشم

خیلی درمانده ام و نمی دونم که آیا می تونم با این آدم اادامه بدم یا نه؟؟ ازتون خواهش  می کنم که من رو راهنمایی کنید

 پاسخ:  با سلام و عرض ادب. دوست ارجمند قبل از هرچیز بایستی خاطر نشان کنم که معمولاً در مشاوره هایی که مشکل در ارتباط بین طرفین است ، هرگونه راهنمایی ای که فقط بر اساس صحبتهای یک طرف رابطه باشد خالی از ایراد نیست.

البته خدای ناکرده منظور من شک در صدق گفتار شما نیست بلکه منظور بنده اینستکه که چون مشکل وجود نوعی اختلال در رابطه است و هر رابطه ای هم حداقل از دو طرف تشکیل یافته و رفتار یا کنش یک طرف، واکنش یا رفتاری از سوی طرف مقابل را فرا می خواند لذا عدم اطلاع از رفتار و گفتار هر یک از طرفین رابطه ، مشاور را به گمراهه می کشاند .علی ایحال با توجه به مطالب شما و حسب وظیفه پاسخگویی ، مطالبی را خدمتتان عرض می کنم :

دوست خوبم قبل از هر چیز باید بدانیم هدف اصلی از عقد ازدواج بین دو نفر چیست. بنظر میرسد هدف اصلی نوعی تکمیل شدن یا به کمال رسیدن است . در واقع دو فرد به خاطر پاره  گم گشته وجودشان احساس نا آرامی می کنند و لذا دنبال پاره ای می گردند که به بهترین شکل ممکن وجود آنها را کامل و روحشان را آرام سازد.

بنابراین اولین و مهمترین دلیل ازدواج رسیدن به آرامش آنهم برای هر دو طرف رابطه است. هر چه در یک ازدواج احساس آرامش بیشتر باشد آن ازدواج موفق تر است و هر چه یک ازدواج اضطراب زا تر باشد آن ازدواج شکست خورده تر.

اما آرامش در ازدواج چگونه بدست می آید؟ آیا داشتن تمول مالی ، شغل خوب ، درآمد عالی ، تحصیلات عالیه (قصد جسارت ندارم) ، مسکن یا ماشین آنچنانی ، شیک پوش بودن و یا ظاهری زیبا داشتن و... آرامش می آورد؟مسلماً هرگز . شاید یافتن پاسخهای سوالات زیر شما و همسر آینده تان را در یافتن معنای آرامش در زندگی یاری رساند. 

چند نمونه از مسائلی که در ایام نامزدی و قبل از شروع زندگی مشترک با یک مرد، بایستی بیش از همه مورد توجه دختر خانمها قرار بگیرد عبارتند از:

به چه میزان مسئولیت پذیر است ؟

آیا تکیه گاه مطمئنی در روزهای سخت هست یا فقط رفیق و یار ایام خوشی است؟

آیا برای رفاه و آسایش زندگی مشترک خودم و بچه ها حاضر است از دل و جانش مایه گذارد؟   

اگر زمانی درآمد من از زندگی حذف شود آیا می تواند از پس زندگی مشترک برآید؟

آیا می تواند من را در کنار خانواده اش دوست داشته باشد یا همیشه مجبور به انتخاب است؟

آیا در تصمیم گیری های مهم برای اداره و گذران زندگی مرا سهیم می کند؟

آیا گذشت دارد ؟تا چه حد؟

چقدر به آزادی های معقول و مشروع من احترام می گذارد؟

تا چه میزان می توان سایه ایمان و اعتقاد واقعی (منظور نماز و روزه و شعائر ظاهری نیست) را بر پیکره جسم و روح او به نظاره نشست؟

آیا صادق و نیک کردار است؟

در مواقع عصبانیت (که حق هر انسانی است که گه گاه عصبانی شود) از چگونه الفاظ و اعمالی برای فرونشانی عصبانیتش استفاده می کند؟

آیا گشاده دست است یا خدای ناکرده در مخارج معمول زندگی متناسب با عرفش ، بخل می ورزد؟...  

و اما از جمله مسائلی که آقایان در خصوص دختر خانمها مورد کنکاش قرار می دهند عبارتند از :

تا چه حد از خانواده خود مستقل است یا به تعبیر بهتر نظرات خانواده اش تا چه میزان بر او اثر دارد؟

تا چه میزان به نظرات و خواسته های معقول و منطقی من بها داده و آنها را اجابت می کند؟

آیا در هنگام سختیهای زندگی مشترک،حاضر است به عنوان شریک زندگی موقتاً به رونق زندگیمان کمک کند (هر چند می دانم همسرم در این خصوص وظیفه ای ندارد) ؟

آیا دایم تحصیلات ،شکل ظاهر ، تحصیلات ، خواستگاران ، خانواده  یا وضع مالی آنها را به رُخَم می کشد؟

چقدر از من جلوی دیگران بخصوص خانواده اش تعریف و تمجید می کند یا چقدر من را جلوی دیگران تحقیر می کند؟

تا چه حد خود رای است؟

تا چه حد حاضر است خصوصیات خود را به نفع زندگی مشترکمان تغییر دهد؟

آیا از مهربانی لازم برخوردار است ؟ آیا میتوانم همچون مادرم به مهر و عاطفه او دلگرم باشم؟

از لحاظ جنسی چقدر گرم است ؟ آیا می توانم با داشتن او چشمم را بر هر نا پاکی ببندم؟

آیا می توانم به عنوان مادری لایق تربیت فرزندانم را باو بسپارم؟

چقدر با خانواده من گرم است ؟ آیا به خانواده من احترام می گذارد؟

آیا صادق و راستکردار است؟

نجابت و وقار و متانت او در حدی هست که کسی جرأت تعرض به او را نداشته باشد؟   

آیا پیوسته آسایش و آرامش در زندگی مشترک را بر هر امر مهم دیگری ترجیح می دهد؟ ...

دوست گرامی ایام نامزدی که قبل از پا نهادن در زندگی مشترک واقعی است ، بهترین فرصت برای به محک کشیدن ویژگیهای همسر آینده است . هم شما و هم آقا داماد حق دارید نقطه نظراتتان را در خصوص نمونه مسائلی که مطرح کردم به روشنی و بدون هیچ مراعاتی مطرح کنید.

از هم بپرسید با هم راه حل دهید. سعی کنید نقاط مشترک هم را یافته و با پر رنگ کردن آنها ، جلوه از تفاوتهایتان بیاندازید. نمی گویم تفاوتها را رها کنید . نه بهیچ عنوان .بلکه تفاوتها را یافته ، در موردشان صحبت کرده و آنها را حل کنید یا اگر می توانید فراموششان کنید.

زندگی مشترک اگر خوشی ای دارد سهم هر دو و اگر ناراحتی ای هم دارد باز سهم هر دوتان است.تحمل سختی ها وقتی آسان است که دوشادوش یکدیگر برای حل آنها بکوشید. اگر همسرتان در گذران زندگی گاه با مشکل مالی مواجه شد ،هر چند شما وظیفه ای ندارید که به او پول دهید یا برایش وام بگیرید ولی متوجه باشید که درگیری شخصی او با اینگونه مسائل لاینحل باعث پایین آمدن ظرفیت او و بهانه گیری و یا حتی گاه از کوره در رفتن در سایر مسائل زندگی شده و افسار آنرا (آرامش زندگی) از کفتان خارج میکند.البته تأکید می کنم شرط گذشت یا کمکهای شما پیدا کردن پاسخهای مطمئن به نمونه سوالاتی است است که قبلاً خدمتتان عرض کردم .یادتان باشد او نیز حق دارد در خصوص شما پاسخهای مناسبی برای سوالاتش بیابد. به یکدیگر فرصت تغییر دهید . نیازی نیست حتماً شاهد خودِ تغییرات باشید حتی اگر متوجه شدید که او واقعاً نهایت تلاشش را برای تغییرات منطقی و معقول انجام می دهد ممنون دار او باشید و از این طریق او را برای تغییرات بیشتر تقویت نمایید . خود نیز تلاش کنید در حد توانتان بسمت یکی شدن با او ، آنهم در حد اعلایش تغییر کنید. آرزمند بهترینها برای شما زوج عزیز.  

 

پرسش: با سلام.دختر ۲۲ ساله ای هستم که سال گذشته با پسری ۲۳ ساله پیوند زناشویی بستم.نزدیک ۱ سال نامزد بودیم و در حالی که همه چیز خیلی عالی بود بین ما مادر جوانم رو در اثر مرگ ناگهانی از دست دادم.درشرایطی که همسرم از لحاظ روحی وابستگی شدیدی به مادرم پیدا کرده بود.دو ماه بعد از فوت به خاطر حرفایی که پشت سرمان بود بخاطر داشتن صیغه محرمیت طولانی مدت عقدکردیم.متاسفانه مشکلات من شروع شده بعد از عقد و دچار یاس و ناامیدی شدم در ازدواجم.همسرم رفتارش تغییرکرده و خانوادش بخصوص مادرش من رو اذیت میکنه.و مدام به همسرم سرکوفت میزنه بخاطر انتخاب من.تازه متوجه شرایط خانوادگی اونها شدم که همه زیر امر مادرشون هستن و گویا در یکسال نامزدی به خوبی برای ما نقش بازی کردن.و خود رو به خوبی نشان دادند.همسرم دانشجو هست و سربازی نرفته و فعلا فقط کار میکنه در یک شرکت.برای رفتن سرزندگی باید حداقل یکسال دیگر صبرکنیم اما بشدت خسته شده ام.همسرم بددهن شده..سرکوفت میزنه به من بخاطر اصالتم و فامیلم و همش تحت تاثیر حرفهای مادرش هست.وقتی هم دلیل این بدخلقی ها و بی حوصلگی هاشو میپرسم میگه مرگ مادرت داغونم کرده.من وابسته ترین فرد بعداز پدرم به مادرعزیزم بودم و همسرم هم اینو میدونه اما اصلا تاحالا نتونسته تسکین دهنده غم ودردم باشه.اون به شدت منو دوست داره و اینو از ابتدای نامزدی هم بخوبی نشون داده.اما الان من دارم سرد میشم ازبس خانوادش هرچندروز یکبار با دعواهای شدید خانوادگی بین مادر و همسرم همه ی اتفاقاتو ازچشم من میبینند و تا یکماه من از همه لحاظ تحریم میشم و همسرمم همش در یک فضای پرتنش باید شب رو روز کنه.واقعا دارم انگیزمو ازدست میدم برای ادامه ی راه.همسرم همه ی امیدمه اما با رفتارای زشت و غلطش گاهی منو پشیمون میکنه از انتخابم.کمکم کنید.ایا امیدی به این ازدواج هست یا...؟  

پاسخ: درود بر شما. دوست گرامی من فقط مطالبی را که خودتون مطرح کرده اید یک بار دیگر برای خودتان بازگو میکنم تا خود به نتیجه مطلوب برسید: اولا همسر و خود شما وابستگی زیاد به مادرتان داشته اید که متاسفانه فعلا ایشان در قید حیات نیستند و این خود نوعی خلاء عاطفی بویژه برای شخص شماست. ثانیا علی قول خودتان همسرتان به شما بسیار علاقمندند و این امتیاز کمی برای شما نیست. ثالثا ایشان بنا به دلایلی مجبور شده اند زودتر از موعد مقرر شما را به عقد درآورند (قبل از برخورداری از آمادگی های لازم). رابعا ایشان در حال حاضر دانشجو هستند و احتمالا به دلیل  عدم گذراندن دوران سربازی هنوز شغل مناسب با درآمد مکفی ندارند. خامسا بدلیل نداشتن درآمد کافی در حال حاضر جهت رفع مسائل مالی خود و چه بسا شما نیازمند حمایت مالی خانواده خودشان هستند و لذا نمیتوانند مستقلا برای خود و شما تصمیم گیری کنند و همه اینها می تواند بر روح و روان و رفتار ایشان و حتی شما تأثیرات سوء بگذارد. حال از شما سؤال میکنم با توجه به این شرایط به نظر شما رفتارهای ایشان کمی قابل پذیرش نیست؟ البته بنده به دنبال تأیید رفتارهای ایشان یا خانواده محترمشان نیستم چرا که با فراگیری مهارتهای ارتباطی مناسب می توان بین همه اینها آشتی برقرار کرد.

دوست عزیز شما هنوز در ابتدای جاده زندگی هستید و مطمئن باشید از این جور مسائل کم و بیش به اشکال مختلف در آغاز اکثر زوجها وجود دارد. قطعا هر چه بردباری و شناخت افراد از یکدیگر بیشتر شود با پختگی و درایت بیشتری خواهند توانست بر مسائل زندگی چیره شوند. ما اغلب شاهد مشکلاتی به مراتب حادتر از مشکلات شما حتی در بین ازدواجهای فامیلی هستیم چه برسد به شما که از دو فرهنگ متفاوتید. مطمئن باشید با گذشت زمان و کسب استقلال در زندگی مشترکتان کم کم در راه مبارزه با مشکلاتتان استوارتر و موفق تر عمل خواهید کرد. البته ذکر این نکته نیز حائز اهمیت است که در شرایط فعلی بهتر است بزرگترهای هر دو طرف به جای سنگ اندازی در زندگی شما زوج جوان، سعی کنند با درایت و دوراندیشی، هر چه بیشتر بر حمایت عاطفی شما دو عزیز تلاش کرده و با استفاده از تجارب چندین و چند ساله شان شما را در عبور از این سختیها یاری رسانند.  

 

پرسش: سلام. خانمی ۳۳ ساله، متاهل و کارمندم که دارای دو فرزند هستم. پسرم ۳ ساله و دخترم ۶ ساله. مشکل  من لجبازی و پرخاشگری دخترم  و نیز وسواسهای خاص او هنگام مهمونی رفتن در لباس پوشیدن و شانه کردن مو و داد بیداد اوست. در مهد کودک خیلی از اون تعریف میکنند و لی در خونه اصلا رفتاراش درست نیست. بخصوص با پدرش . البته پدرشم خیلی با اون مشکل داره حتی چندین بار کار به تنبه دخترم کشیده. واقعا درمونده شدم . چند بارم پیش مشاور رفتیم ولی فایده نداشته. الان حدود سه ساله من ناخنهای دخترمو نگرفتم به خاطر اینکه همش ناخن هاشو می جوه. لطفا کمکم کنید. ممنون 

پاسخ: درود بر شما. دوست گرامی از آنجا که فرزند شما در محیط خارج از منزل (مهد کودک) و در بین دوستان مشکلی ندارد لذا به نظرمی رسد ریشه مشکلات مطرح شده از سوی شما را بایستی در منزل جستجو کرد. هر چند بررسی دقیق موضوع نیازمند طرح سؤالات تکمیلی است اما با توجه به اطلاعات ارائه شده از سوی شما لازم است مطالبی را حضورتان عرض کنم:

خواهر گرامی در رابطه با فرزند شما توجه به دو نکته حائز اهمیت است؛ نکته اول این که به نظر می رسد مشکلات رفتاری دختر شما با تولد فرزند جدید در خانواده ایجاد شده باشد. رسیدگی و مراقبتهای ویژه ای که فرزند تازه متولد شده در دوران 3 سالگی دختر خانم شما نیازمند بوده در او این حس را ایجاد کرده که شما دیگر او را دوست ندارید و تمام توجه شما متوجه برادر کوچکتر او شده است. این امر حتی ممکن است به ایجاد کدورت و دعوا و مرافعه های زیادی بین او و برادرش منجر شود. در چنین وضعیتی بهترین شیوه برای رفع رفتارهای ناشایست او و ایجاد رفتار شایسته فقط توجه به رفتارهای خوب او و بی توجهی کامل به رفتار ناپسند است. یادتان باشد برای کودکی که نیاز به محبت و جلب توجه دارد فرقی ندارد رفتار خوب انجام دهد یا بد. او می خواهد به هر قیمتی توجه بقیه را به خود جلب کند. اگر رفتار عادی یا خوبی انجام میدهد و بقیه آن را عادی تلقی کرده و توجهی به آن نمیکنند و در عوض وقتی رفتار بدی از خود نشان میدهد و همه توجه ها به سوی او جلب میشود، حتی به قیمت داد و بیداد یا تنبیه اولیا، او این رفتار را به عنوان جلب توجه تلقی کرده و لذا به انجام چنین رفتارهایی ادامه میدهد. بنابراین برای رفع این رفتارها بایستی شما و همسرتان تصمیم بگیرید که از این به بعد بر عکس عمل کنید. به این معنا که هر رفتار بدی از او دیدید اصلا توجه و عکس العملی از خودتان نشان ندهید و در عوض منتظر کوچکترین رفتار پسندیده او باشید و به محض مشاهده آن رفتار پسندیده، بلافاصله او را مورد توجه و تشویق قرار دهید. در این صورت قاعده بازی برعکس شده و کودک توجه طلب یا بهتر بگویم مهر طلب شما رفتارهای شایسته را بیشتر انجام خواهد داد.

و اما نکته دوم این که علاوه بر تولد فرزند جدید آن هم با جنسیتی متمایز از او، متاسفانه رابطه بد پدر (تنبیه) با او نیز بر وخامت مسئله دامن زده است. لذا توصیه میکنم از پدر بزرگوار ایشان بخواهید که در روابط خود با دخترشان تجدید نظر نمایند. مطمئن باشید خاطرات ناخوشایند چنین برخوردهایی به ویژه از سوی پدر، اثرات سوئی را در رفتارهای آتی او با پدر، برادر و چه بسا سایر مردان خواهد گذاشت.  

 

پرسش: خانمی هستم 28 ساله. فرزندی 6 ماهه دارم میخواستم بدونم صحبت کردن به دو زبان ترکی و فارسی تکلم فرزندم رو دچار مشکل میکنه؟ توضیح این که من ترک زبان هستم و خانواده همسرم فارسی زبان و من که تقریبا 80 درصد اوقات فرزندم با من هست ترکی صحبت میکنم. چون شنیدم کودک زبان مادری رو زودتر فرا میگیره  همسرم هم موافقه. 

پاسخ: مادر گرامی در این باره دیدگاههای متفاوتی مطرح شده است. عده ای دو زبانگی در کودکان را بخصوص در سالهای ابتدای زبان آموزی یکی از عوامل ایجاد کننده لکنت زبان می دانند، از سویی دیگر عده ای بر این عقیده اند که کودکان از توانایی و استعداد ویژه ای در آموزش زبانهای مختلف برخوردارند و لذا با آموزش زبانهای مختلف هر چه بیشتر بر توانایی آنها اضافه خواهد شد. اما نظر واقع بینانه تری هم مطرح است و آن این که چنانچه از نظر ساختار زبانشناختی با مسئله خاصی مواجه نباشد، دو زبانگی نه تنها مشکلی برای او پیش نخواهد آورد بلکه هر چه بیشتر بر توانایی و تسلط او در زبان کمک خواهد کرد. در حال حاضر نیمی از جمعیت دنیا دو زبانه هستند و بدون هیچ مشکلی به زندگی اجتماعی خود ادامه می دهند. در کشور ما نیز در بین اقوام مختلف دو زبانگی امریست رایج. البته در اینجا معمولا اولویت با زبان مادری است، چرا که کودک بیشترین ارتباط را با مادر خود دارد و لذا برقراری یک ارتباط دو طرفه نیازمند چنین آموزشی است. در عین حال در حالی که کودک به تدریج بر زبان اولیه خود (زبان مادری) تسلط می یابد می توان او را با زبان رسمی نیز آشنا نمود.   

 

پرسش: دختر ۱۵ ماهه ای دارم دست به همه چیز میزنه وقتی آروم بهش میگم عزیزم دست نزن گوش نمیکنه بعضی اوقات هم میره سمت وسایل میگه نه نه نه ولی بازم دست میزنه   

پاسخ: درود بر شما مادر گرامی. به هیچ عنوان جای نگرانی نیست. دستکاری کردن، انداختن، و حتی پرت کردن اشیاء بر روی زمین و یا حتی به این طرف و آن طرف از جمله ویژگی‌های طبیعی این سن و سال و برخاسته از حس کنجکاوی اوست. این اعمال به رشد ذهنی و شناختی کودکتان کمک می کند و نبایستی او را از این عمل منع نمود. توصیه می‌کنم  اشیاء بسیار خطرناک یا قیمتی را از دسترس او دور نگهدارید ولی مانع حس کنجکاوی او نشوید.  

 

پرسش: سلام استاد محترم. من ۳۰ سال سن دارم و به تازگی متوجه شدم همسرم امفتامین استفاده می نماید و در حال حاضر سر کار نمیرود و چون تمام وظایف منزل و هزینه های مالی به عهده من است درخواست راهنمایی دارم . باتشکر ( مشاوره حضوری درخواست دارم )

پاسخ: درود بر شما. دوست گرامی با توجه به پیش شماره تلفن همراه شما به نظر میرسد مشاوره حضوری امکان پذیر نباشد لذا در صورت نیاز به مشاوره حضوری بهتر است به کلینیکهای روانشناسی در محل سکونت خود مراجعه فرمایید. البته چنانچه تمایل داشته باشید بنده جهت مشاوره تلفنی در خدمتم.   

 

پرسش: با عرض پوزش. زنی ۴۱ ساله هستم و متأهل ولی ۹ ساله شوهرم رو از دست دادم از اون وقت تا حالا از دست دادنش خیلی اعصابم رو داغون کرده. نمیدونم چکار کنم. اگه عصبانی بشم به دخترم رحم نمی کنم. چند بار به دکتر مراجعه کردم فایده نداشت. لطفا راهنماییم کنید . متشکرم  

پاسخ: درود بر شما. دوست گرامی پاسخگویی به سؤال شما مستلزم اخذ شرح حال کاملی از وضعیت روانی شماست. اخذ چنین شرح حالی از طریق مکاتبه ای امکان پذیر نیست. لذا علیرغم مراجعات قبلی شما به پزشک، لازم است جهت تشخیص و پیگیری درمان حتما به روانشناس یا روانپزشک مراجعه فرمایید.  

 

پرسش: باسلام. مادرم در گذشته به پدرم خیانت کرده من از بچگی شاهد بودم مدتی بود که خودم رو قانع کرده بودم که اونم دلایل خودشو داشته اما الان باز فکرمو خیلی درگیر کرده.نمیدونم هم خیلی دوستش دارم هم از مادرم تنفر دارم من متاهلم با همسرم هم رابطه خوبی دارم. وقتی به این موضوع فکر میکنم اعتماد به نفسم پایین میاد و اعصابم خیلی خرد میشه. لطفا راهنماییم کنید  

پاسخ: دوست گرامی علی قول خودتان این رفتار مادرتان در آن زمان دلیل قانع کننده داشته که حتی اگه دلیلش هم قانع کننده نبود نیازی نیست که پس از گذشت سالها هنوز ذهنتان را به آن بیاویزید. این اتفاق یکبار رخ داده و تمام شده. من از حال و روز پدرتان بی خبرم ولی اگر ایشان هنوز با مادرتان زندگی میکنند به معنای اینست که ایشان را بخشیده و ایشان نیز به پاس این بخشش عمل خودشان را تکرار نکرده اند. بدانید که همه ما به عنوان بشر موجوداتی لازم الخطاییم و خطا در صورتی قابل بخشش نیست که دایم تکرار شود. نعوذ بالله ما که از خدا بالاتر نیستیم. کمی بخشندگی را از او بیاموزیم. او میگوید حتی اگه بارها خطا کردی باز نزد من بیا و امید به بخششم داشته باش و بدان که باز تو را میبخشم.

شما هم بهتر است به جای چسبیدن به این فکر منفی به نکات اخلاقی و رفتاری مثبت مادرتان بیاندیشید و ایشان را یک بار برای همیشه ببخشید.  

 

پرسش: پدر من مردی ۵۵ ساله است در سالهای گذشته علائمی از بدبینی در ایشان دیده میشد ولی چند سالی است که وضعیت ایشان خیلی حاد شده بطوری که فکر میکند مادرم در گذشته به ایشان خیانت کرده است . درحالی که هیچ دلیل منطقی برای اثبات ادعای خود ندارد گاهی اوقات مادرم را تهدید به مرگ میکند که من بالاخره تو را میکشم.گاهی حرفهایی در حد هذیان میزنند که با هیچ عقلی قابل توجیه نیست. ایشان حاضر به پذیرفتن مشکلاتش  و مراجعه به پزشک نیستند.خواهشا مرا راهنمایی کنید که چطور ایشان را متقاعد به درمان کنیم و ایا این مشکل با دارو برطرف میشود؟ 

پاسخ: دوست گرامی همانطور که خودتان هم تا حدودی متوجه شده‌اید پدر شما نیاز به مراجعه به متخصص روانپزشک دارند. در معاینه وضعیت روانی توسط روانپزشک مشخص می‌شود که هذیانهای بیمار واقعی است یا غیر واقعی، ناشی از بیماری زمینه ای دیگر یا ناشی از مصرف دارو یا سایر مواد است یا خیر، همچنین زمان و نحوه شروع، سیر و تداوم علایم مورد بررسی قرار می‌گیرد. در عین حال عوامل زمینه‌ ساز مانند سوابق رفتاری مادرتون و نیز درصد ایجاد خطر ممکن از جانب هذیانهای ایشون برای اعضای خانواده و به ویژه مادرتون مورد ارزیابی قرار می‌گیرد.  

پس از تشخیص و تأیید بیماری می‌توان نسبت به ارائه درمان مناسب اقدام نمود. بنا بر نوع بیماری درمان می‌تواند شامل رواندرمانی، دارو دارمانی و یا تلفیقی از هر دو باشد و البته درمان بیماریهایی از این قبیل معمولا در کوتاه مدت امکان پذیر نیست.  

دوست گرامی؛ در این گونه موارد بیمار اعتقاد واقعی دارد که فکرش درست است و این فکر یا باور غلط به هیچ عنوان با مدرک و سند رفع شدنی نیست. لذا بهتر است اعضای خانواده خود را درگیر اثبات نمودن باورهای غلط ایشان نکنند. همونطور که شما با دیدن خورشید باور دارید که روز است بیمار هم با استناد به شواهد مورد تأیید خودش به باورهای خود ایمان دارد. 

هر چه اعضای خانواده با جر و بحث و ارائه سند و مدرک، استدلالات بیشتری در خصوص رد باورهای بیمار مطرح نماید، بیشتر بر عمق و شدت ناراحتی او اضافه می‌کنند. لذا برای ترغیب بیمار به مراجعه به پزشک بهتر است با نرمی و بدون اشاره به هذیانها و فقط به این عنوان که می‌خواهید برای کاهش نگرانی و برآشفتگی و نیز کسب آرامش به او کمک کنید، وارد عمل شوید. هیچگاه نگویید که میخواهید به او ثابت کنید که بیمار است و این افکار و باورها علامت بیماری اوست.  

 

پرسش: ضمن سلام و خسته نباشید ممنون از وبلاگ زیبا و آموزندتون. میخواستم بدونم در دوره شیردهی داروی ضد افسردگی می توان مصرف کرد یا خیر؟

پاسخ: درود و سپاس از لطف شما. در کودکان شیرخواری که مادرشان از داروهای ضد افسردگی مانند سیتالو پرام، اس سیتالوپرام، فلوکستین، فلووکسامین، پاروکستین و سرترالین استفاده کرده اند، عارضه جانبی خاصی مشاهده نشده. البته از آنجا که همه داروها دارای عوارض جانبی مختص خود هستند لذا در این جور مواقع بهترین منبع اطلاعاتی در زمینه پیامدهای مصرف دارو، پزشک متخصص است.  

 

پرسش: با عرض سلام خدمت استاد عزیز. جوانی هستم که اندکی لرزش دست و پا دارم. در گذشته یکبار تصادف کرده ام و یکبارهم توسط سگ خیلی ترسیده ام و حال پس از سالها هر چیز ناگهانی که به سراغم می آید موجب ترسم می شود خواسم راهکاری بگویید که مشکلاتم حل بشه. از شما هم به خاطرفراهم نمودن این سایت و مطالب آموزنده تون متشکرم 

پاسخ: سلام بر شما. دوست عزیز در سؤالتان اشاره کرده اید که در گذشته تصادف داشته اید و در حال حاضر اگر چیزی ناگهانی به سمت شما بیاید دچار ترس می شوید. از طرفی فرمودید که دچار لرزش دست و پا هستید. با توجه به این علایم، پاسخگویی به پرسش شما نیازمند ارزیابی جسمی و روانی دقیقتر است و طبعا این امکان اینجا وجود ندارد . توصیه میکنم جهت بررسی به صورت حضوری نزد همکاران روانشناس یا روانپزشک مراجعه فرمایید.  

 

پرسش: سلام. میخواستم بپرسم آیا بدبینی قابل درمان است و چه مراحلی دارد؟ از خدا سلامتییتان را ارزومندم.  

پاسخ: درود بر شما. دوست گرامی بد بینی یعنی نیمه خالی لیوان را نگریستن. یعنی به جای واقع بینی که شامل رؤیت نکات مثبت و منفی است، فقط به تکات منفی توجه شود. حتی گاه این بدبینی شامل خصوصیات خود فرد هم میشود. به این شکل که فرد از کل ویژگیهای خود فقط به نکات منفی موجود در شخصیت خود نگاه میکند، دایم بر ناداشته ها و نواقص خود نگاه کرده و به هیچ عنوان ویژگیهای مثبت یا تواناییهای خود را نمی بیند. این خصیصه از جمله ویژگیهایی است که در اختلالات خلقی به وفور دیده میشود و البته از طریق رواندرمانی و تکنیکهای شناختی و رفتاری قابل درمان است.  

 

پرسش: با سلام استاد محترم ممنون ازمحبتتون. ۲۸ سالمه و هفت ماهه زایمان سزارین کردم. تازگی خیلی عصبی شدم و زود کنترلمو از دست میدم بعضی وقتها حتی سر پسرم داد میزنم و فوری پشیمون میشم کلا احساس میکنم برای انجام دادن کارهام حوصله ندارم.البته این مشکلم وقتی تو جمع خانوادم میرم تشدید میشه /چون شرایط خاصی دارن /خواهرم در آستانه طلاقه و پدرو مادرم خیلی ناراحتن دیدن اونا بیشترعذابم میده.من چه باید بکنم ؟   

پاسخ: درود بر شما. دوست گرامی رشد آدمی یه جریان دایمی و مرحله بندی شده است. بالطبع هر یک از مراحل رشدی ما  آمادگی و توانمندیهای خاصی را طلب میکند. مرحله ای  که شما در آن قرار گرفته اید نیز به عنوان یکی از مراحل رشدی نیازمند قابلیتها و تواناییهای خاصی از جانب شماست. البته با تولد فرزند و حتی بسیار عقب تر از آن (دوران بارداری) بسیاری از این آمادگی ها و قابلیتها از طریق تغییرات هورمونی در مادر ایجاد میشود که عشق مادری از جمله آنهاست. شب بیداری ها، تغذیه نوزاد و ... همگی انرژی و توان قابل توجهی از مادر  را به خود اختصاص میدهد. در صورتی که مادر نتواند این انرژی را از کانالهای گوناگون مثل همسر، خانواده خود و همسر و یا سایر دوستان کسب نماید، قطعا در انجام وظایف مادری خود دچار کمبود و نقصان خواهد شد و این مشکل نه تنها مادر بلکه کودک او را نیز درگیر خواهد ساخت. لذا به شما مادر بزرگوار توصیه میکنم از طریق فعالیتهای لذتبخش اجتماعی یا انفرادی، روح و جسم خود را هر چه بیشتر تقویت نموده و خود و محیط خانوادگیتان را از محیطهای استرس زا دور نگه دارید. در ضمن شما در شرایطی نیستید که بتوانید خود را درگیر مشکلات دیگران نمایید.